سکوت میکنی فکر میکنند

جوابی نداری عمرا بفهمن داری جون

میکنی تا حرمت ها رو حفظ کنی

حرمت هایی که گاهی فکر میکنم فقط واسه من مهمه

زور میگن و فکر میکنن جوابی واسه زور گویی هاشون نداری

فکر میکنن تو مجبوری اونا رو تحمل کنی

اونا رو درک کنی اونا رو بفهمی تسکینی باشی

واسه دردهاشون مونسی باشی واسه تنهایاشون

همه تنهان ولی تو دورت شلوغ

چون چیزی نمیگی و سکوت میکنی؟؟!!

چرا مردم نمیفهمن که من غمگین ترین و تنها ترین ادم این جمع ام

ساکتی  اما بازم بهت میگن هیس  در برابر همه سکوت کن.

خدایا تو چی میکشی از دست این بنده های نادان و

چی میکشی از من نادان

چقدر تحمل میکنی و میبخشی جهل ما موجودات ادم نما را

خدایا چقدر تنهایی

سن ام که کم تر بود هر کی میگفت

خدایا بمیرم برات چقدر تنهایی پیش خودم میگفتم

خدا که تنها نیست ادمای خوب و زود میبره پیش خودش

حالا میفهمم خدا ادمای خوب و امتحان میکنه بعد نجاتشون میده

اما خودش هچنان تنهاست.

(دوست دارم خداجون)

خیلی دل تنگم

زنده ام چون امید دارم روزی

خواهد رسید که این دلتنگی نفس گیر

تمام میشود.

خاطرات خیلی عجیب هستند

گاهی اوقات میخندیم به روزهایی که گریه میکردیم

و گاهی گریه میکنیم به یاد روزهایی که میخندیدیم.

(هه)

شازده کوچولو میگفت:

گل من گاهی کم حوصله و مغرور بود اما ماندنی بود

این بودنش بود که او را

تبدیل به گل من کرده بود.

دقایقی در زندگی هست که دلت برای کسی انقدر تنگ

میشود که میخواهی او را از رویاهایت بیرون بکشی و

در دنیای واقعی بغلش کنی.