.........
نوشته شده توسط : گٌــــــل مٌحَمَدی - تاریخ : پنج شنبه 95/9/4 ساعت 4:13 ع
نوشته شده توسط : گٌــــــل مٌحَمَدی - تاریخ : شنبه 95/8/29 ساعت 8:22 ع
ای کاش روزا کوتاهتر شه برای دیدنش
نوشته شده توسط : گٌــــــل مٌحَمَدی - تاریخ : شنبه 95/8/29 ساعت 8:20 ع
حرف دل را نباید زد
باید صبر کرد
صبر کرد تا این که کسی بیاید و حرف ها را از دل بیرون بکشد
اگر آمد که آمد
اگر هم نیامد
باید همان جا دفنشان کرد...
الی یوم القیامه
نوشته شده توسط : گٌــــــل مٌحَمَدی - تاریخ : دوشنبه 95/8/24 ساعت 7:52 ع
ارباب من آقای من حسین
همه دارند به پابوسی تو می آیند
طبق معمول من بی سر و پا جا
مانده ام
.
.
.
جا ماندم...
نوشته شده توسط : گٌــــــل مٌحَمَدی - تاریخ : دوشنبه 95/8/24 ساعت 7:49 ع
عصرها به طور جداگانه ای دلتنگت میشوم
دلم میخواهد کنارت بنشینم
در فنجان چایت چند قطره لیمو ترش تازه بچکانم
و هنر زنانه ی دیگری که دارم
را برای دم کردن یک فنجان چای عصرانه به کار بگیرم
تا تو عاشقانه تر نگاهم کنی
دقیقا وقتی فنجان را به لبت میچسبانی دیوانه میشوم
میشود کمی آرام تر به جنون بکشانی ام؟؟